یادتونه توی یکی از پست های قبلی نوشته بودم که :
«...
ای بابا ...
چقد مسخره ...
مگه میشه کبوتر نپره ؟... مگه اصلا کاری بجز پریدن داره؟
؟؟؟....روزگار ما آدمای آخر الزمون شده عین همین داستان کبوتره ...
اصلا یادمون رفته که بابا اصلا وظیفمون پریدنه ...
ما اصلا کاری به جز این نداریم به جون بابام ...»
باید بگم که بنده خودم یکی ازهمون آدمای ( اِ... ببخشید کبوترای ) دوره آخر الزمونم ...
هنوز یه بار پردین درور گنبد زردِ امام رضا (ع) رو تجربه نکردم ... اونوقت تو فکر آسمونام ...
بابا نردبون پله ٬ پله ...
( این حرفیه که مهدی دوستم یه بار بهم گفت٬ آدم باید از این دوستا داشته باشه! )
شایدم تا حالا راهم نداده بودن اون جا ها ...
آخه اونجا که بچه بازی نیست ...
...
آخه منم گناه دارم ! ...
(اثبات : مگه چیزی جز گناه هم دارم ( ) )
خلاصه انگار خدا دلش برا این حرفای ما که هی اینور اونور میزدیم ٬ سوخت و ما هم قراره مشتی (!) بشیم .
ترو خدا نگین ٬ ندید بدیدا!
همه جای دنیا یه طرف ...
مشهد و امام رضا هم یه طرف ...
(به این می گن نخورده مست!)
دعا کنین ایندفعه دیگه بپرم ...
اگه رفتی ..اگه تا اونجا پر کشیدی و حریم حرمش رو طواف کردی.... می دونی بگو دلم واسه یه لحظه فقط یه لحظه اونجا بودن پر می کشه... بگو تو که امام غریبی ، یکی غریب غریب منتظر نگاهته! خوش به حالت . دلم بهت حسودی می کنه...
شما فقط دعا کنین من برم (ببخشید بپرم )...
همه آسمونیا رو دعا می کنم...
خوبه تو حداقل می دونی باید بپری ولی هنوز بپریدی ... خوبه تو هوسش رو داری ... مطمئن باش یه روزی آخر پریدن رو هم یاد میگیری ... حواست باشه یادت نره ..
خیلی خوشگل گفتی آسمونی ...
خدا از دهنت بشنوه!
رفتی اونجا ما رو هم دعا کن!!!
من دعا می کنم ولی قبول شدن و نشدنش دست خودتونا! ...
(بابا من کیم که شما آسمونیا رو دعا کنم ٬ شما منو یادتون نره!)
سلام عزیز وبلاگ زیبایی داری موفق باشی در پناه حق
مرسی!
بازم بمون سر بزن!...
سلام / ممنون از اینکه به من سر زدی / باز هم می دونم چی می گی و لی خیلی سخته / برام دعا کن / راستی امشب یه مطلب جدید می زنم / باز هم خونه وب منو با قدم هات روشن کن . / یا علی
خواهش می کنم...
اومدم مطلبی نبود فردا حتما میام می بینم...
التماس دعا
علی یارتون!
http://tebyan.net/Monasebat/83/02/image/pic-big/imam_reza_13.jpg
دعا کن منم دعوت کنه ...
من کیم که دعا کنم ولی باشه :
-خدایا این آسمونی رو هم دعوت کن!
بابا خیلی دیوونه ای به مولا!!
قربونه دهت آقا اِری!
قدم رنجه کردین ...
بازم به ما سر بزنین!
توی تراس ما یه یا کیم دو تا تخم گذاشت الان انقدر بزرگ شدن که کمکم دیگه دارن پرواز یاد می گیرن. اومدم توی بلاگ شما یاد اونا افتادم
میشه زیر دیپلم بگین؟!
یه چی چی...؟!
به جرم عشق و عاشقی به ما می گند دیوونه ...
بزار ملامت بکنند یه خوب و بد می مونه!
:)
هرکی عاقله غمی داره ...
روزگار درهمی داره ...
عاشق نشدی نمیدونی ...
دیوونگی عالمی داره ...!
خنک آن قماربازی که بباخت هر چه بودش/بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر/سلام .خوش بحالت اگه پریدی یاد ما هم بکن.یه چیزی با کلاس به جایجواب دادن تو وب خودت یه سری به ما بزن.
دوباره صبح...ظهر...نه غروب شد نیامدی...
خیلی کم اتفاق می افته که آدم نظر بده بعد بیاد دوباره همون جا رو بخونه! به نظر جواب نظرات رو تو وبلاگ طرف بدی خیلی بهتره!
برو بالای یه ساختمون بلند و بپر برای چند لحظه احساس خوبی به تو دست میده ! بعدش هم دیگه هیچی حالیت نمیشه . اگه می ترسی برو استخر از بالای دایو اینو اینقدر تمرین کن که جرات پیدا کنی... خبرش رو بهم بده (: بای